به نام او و برای طُ
“نا” رمزِ شدنی؛ نامریی، در ناکجاآبادست ؛ نادیدن موجبِ بینایی، ناشیندن سبب شنوایی، ناگفتن طریق گویایی، نابوییدن جهت بویایی، ناچشیدن مسبب لذت، ناحسی وسیله پویایی، نامردی منشاء کامیابی، نامعرفتی افزار ظفر، ناانصافی منوال خرسندی، ناخوشی وسیله جاه، ناعدالتی دستآویز منصب، نامرامی آلت مراد، ناکیشی انگیزه سرمستی، نامهری ریسمانِ کیفوریِ-هوس، ناکامی سنت بشاشت، نابابی محرک دولت، ناخردی علت بهجت، نافهمی منبع شوکت و نا… و امان از این پسوندِ نامتعارف اما راهبردی که جان میکاهد و رسمی است بر سیاهی نشینانِ غیور.
همین که طُ ناگفته را خوانی، کافیست و من …
و این داستان ادامه دارد … با من بمانید.
آنِ 20