این‌جا و اکنون آخرالزمان

به نام او و برای طُ

واحسرتا ! مهمل‌گویی رسم شد پس از او.

 و لاطائلات سنت دوران. در بلادِ ناشنوایان، زبان‌چرانی آیین و رسم زنده ماندن است اکنون. وراجی فخرِ کلام و پرگویی مغزِ بیان‌شان. برخی از عبارات فراخ از دهان و حجمِ بودن‌شان حقیرتر از حتی روخوانی آن است. گفت: باید حد زند هشیار مردم، مست را، گفت: هشیاری بیار،اینجا کسی هشیار نیست. عدالت را کشتند و قورباغه شد عالیجنابِ هفت‌تیرخوان؛ بدین گونه بود شالوده‌گزاری شهر هرت پایتختِ همه‌دانانِ یاوه سرای ژاژخا. ادعا مرسوم و چرندبافی مُد شد.

همین که طُ دیدی کافی‌ست، و من …

و این داستان ادامه دارد … با من بمانید. 

آنِ 22

دیدگاه خود را بنویسید:

آدرس ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد.

error: Content is protected !!