این‌جا و اکنون آخرالزمان

به نام او برای طُ

از آمدنِ تَنگ که بگذریم و قُرب هلاک را طی نموده و دست به تیغ خورشید شویم تا سوخته-نایی‌مان را نهان نماییم، ماییم و بی… که پایان‌مند نیست شمارشش. تصور دنیای عاری از “بی”: بی‌عاری، بی‌تفاوتی، بی‌عدالتی، بی‌شرافتی،‌ بی‌معرفتی‌، بی‌انصافی، بی‌خردی، بی‌‌چارگی، بی‌‌درمانی، بی‌کاری‌، بی‌‌ظلمی، بی‌بهره‌گی، بی‌امانی، بی‌ماری، بی‌ستیز، بی‌‌آسودگی، بی‌غیرتی، بی‌فرهنگی، بی‌‌فقری، بی‌امنیتی، بی‌‌حرمان، بی‌جور، بی‌وفایی، بی‌قضاوت، بی‌اشک، بی‌رشک، بی‌شک، بی‌حسد، بی‌سفاکی، بی‌خیانت، بی‌عصمتی، بی‌خیالی‌ و بی‌… ، ممکن نیست

ماییم و جهانی مملو از “بی” که پر کرده است بودنی‌های بی‌خودمان را بی‌طُ.

همین که طُ راه حل این راهِ بی‌درمانی؛ کافی‌ست.

با من بمانید. این داستان ادامه دارد

آنِ 58

دیدگاه خود را بنویسید:

آدرس ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد.

error: Content is protected !!