به نام او برای طُ
آنچه انسان مینامندش در اینجا و اکنون، نه “انِ” ربط دارد و نه “سان” رسم. بلکه انسانماییست از رسته پستانداران با ده انگشت که روی دوپا راه میرود دارندهی مغزی پیشرفته که ربطش بر تکلم بود و رسمش بر تفکر؛ که کنون-زیستان؛ متکلمند به صوت و تنها همین. بازدمی دارند از ریه بافشار، که گاه تولیدِ جار مینماید لیک ز جایی از غیر حنجره؛ که فتح نموده است تمام این سیارهی خاکین را. این باشندهی ده انگشتیِ دوپادارِ مغزنادار که خشکنای آن به پیشِ وی متصل است، خودمحوردان، خودهمهچیزدان، خودداوردان و خودبیخطادانیست که از سرمایههای بنیادین آدابِ دوران ما محسوب میشود. حق را به جانب خویش دانسته و آرامشی برای خویش خلق مینماید از آنچه خود اخلاق مینامدش. در پس لفافهی امروزیان چنین هستندهی وحشتناکی مدعی اخلاق است.
همین که طُ عزت دورانی کافیست.
این داستان ادامه دارد، با من بمانید…
آنِ 59