این جا و اکنون آخرالزمان

به نام او و برای طُ 

مرگ ستاره عین زنده‌گی-ست؛ کاش توهم بود هر انفجار در زایشِ نور از عدم، راستی “وهم” اما بیماری این دوران سیاه است ، وهمِ‌فهم وخیم‌ترین و خطرناک‌ترین نوع این ویروس مرگبار است و “وهمِ‌من” اما … . 

دردنویسی رایج است اما چون منی، خودِ درد است در اندوه اسارت سایه‌های مه‌گرفته .

 نگاه می‌کنم و باز هم و باز هم به تکرار؛ هربار با یک معنا به خود پایان می‌دهم : “نمی‌دانم” . پس از انتشارِ مانیفستِ مرگ انسان “ن” بر سر “دانایی” نایاب شد، مگر ممکن است “ندانند” ابرموجودات این عصر !!!!!!

و اما “وهمِ‌دانایی” انتهای هزارتویِ پیش از سیاهچاله است .

 همین که طُ اما مرا خوب می‌دانی کافی‌ست و من …

و این داستان ادامه دارد … با من بمانید. 

آنِ 5

 

 

     

   

دیدگاه خود را بنویسید:

آدرس ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد.

error: Content is protected !!