به نام او و برای طُ
پیآمد مصاحبت با گروه جانورانِ انساننما جز مایعی سرخ رنگ بر دهان و دمی نمناک نیست و البته راهی هم جز فرار نخواهد داشت. سیرجانی میطلبد همنشینی با جاندارانِ غریضه-محور. ناپدیدگی عادت نه، نجاتیافتگیست از شرِ موجودات انساننما. انواعی از خونآشامانند زالو صفت و بهرهکش در تمامی آناتِ بودن در کنارشان؛ جان میکِشند و نَفَس-کُشند بیمرامانِ مگس-صفت. موجوداتی عجیب و غریب که نبودند و بود شدند، در ایام اکنون. و چه وقیح جاندارانیاند این بیروحهای معلق در زمان. دورباد! از زمان و مکان بودنشان که جانسوزند و روحخراش.
همین که طُ هستی و باشی و بمانی کافیست، و من …
و این داستان ادامه دارد … با من بمانید.
آنِ 9