این‌جا و اکنون آخرالزمان

به نام او و برای طُ

تلخی نشان کامِ دوران *ما* ست، ما ! طرفه مفهومی‌ست
به یاد-غریب و به جان-قریب؛ دوران؟ ما؟ با چه وجه اشتراکی؟ که نمی‌چسبند مفاهیمی
چنین بی‌گانه با شناخت؛ اشتباه هولناکِ این ذهنِ خواب‌نا‌آشنا دیر زمانی‌ست که
همیارِ این مرگ‌آشناست. درین سیاه‌خانه‌ی رقت‌بار با جاندارانی چنین رقت‌انگیز که
هر کدام‌شان تشنه *من‌*های خود هستند، ما  واژه‌ایی باستانی‌ست؛ به قانون
حقارت پایبند و وقیح در زادگاه‌شان حتی؛ آنقدر حقیر که دیدن‌شان زجر است و بودن‌شان
مبدأ دل-به-هم-خوردگی.  دورباد! یادشان حتی که دردند و دردند و درد. بیمارانی
روان-نفهم در قالب جاندارانی عجیب‌الخلقه و دورباد و دور باد حتی یادشان و کور باد
و کور باد حتی یادِبودشان این جاندارانِ مهلک و هراس‌انگیز
.
همین که طُ با
“ما”یی کافی‌ست و من

و این داستان ادامه دارد … با من بمانید

آنِ 27

        

 

 

دیدگاه خود را بنویسید:

آدرس ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد.

error: Content is protected !!