این‌جا و اکنون آخرالزمان

به نام او برای طُ

 درین ناکجاآبادِ دم‌فروبستن، بی‌بهره‌گی را به انضمام انتظار که رج نمایی، ادراک خون‌سکوتی معنا می‌شود. ایلیا آگاهیِ تکرارِ این زمان‌مرگی دربطن اکنون را فرموده بود و چون همیشه‌های بودن گوش‌ها غرق درخویش‌ند و سرها به گریبان مشغول، که حاصل همین است که بود. رنجِ ابتلاء اما درد-مرهمی نیست بر این جانکاهی. امید نگه می‌دارت اما زنده نه، الم در این‌جا و اکنون یا در آنجا و اکنون یکی‌ست و صبوری نمی‌طلبد درمانش.

و او تنها خود درمان زخم است و طُ 

همین که طُ درمان را به عمق می‌شناسی کافیست 

 و این داستان ادامه دارد، با من بمانید

آنِ 51

 

دیدگاه خود را بنویسید:

آدرس ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد.

error: Content is protected !!