این‌جا و اکنون آخرالزمان

به نام او برای طُ

رسمِ نسب و سبب را هم که کناربگذاریم؛ در این‌جا و اکنونیان عطش وصف‌ناپذیری حاکم است بر داشتنِ برادری که نه مادرزاد است و نه پدر معلوم. در عین بی‌ربطی اخوی و در عین ربط بیگانه‌اند؛ شهوتِ اتحادی لزج و تهوع‌آور از جنس بودن‌شان، پسری با پدریِ نامعلوم و مادری مجهول‌الهویه و فرزندانی مجهول‌الشخصیه. سماجتی مُصرانه بر خواندنِ یکدیگر به اخوت اما مرسوم موکد است در این دوران که ربط بی‌واسطه دارد به مقدار مسکوتات جیب طرفِ موردعهد. هیچ قدر یافته است و هیچان منزلت. 

همین که تو وقار دورانی کافی‌ست.

با من بمانید این داستان ادامه دارد…

آنِ 60

دیدگاه خود را بنویسید:

آدرس ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد.

error: Content is protected !!